انفاص
نویسه گردانی:
ʼNFAṢ
انفاص . [ اِ ] (ع مص ) بشتاب سخن گفتن . || بسیار خندیدن . || دفعه دفعه کمیز انداختن گوسفند. || بلب اشاره کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
انفاس . [ اِ ] (ع مص ) در شگفت آوردن کسی را. || ترغیب نمودن کسی را در کاری . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموا...
انفاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَفَس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار)(آنندراج ). دمها. رجوع به نفس شود. || دمها. نفسها. رو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.