اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اورمزد

نویسه گردانی: ʼWRMZD
اورمزد. [ م َ ] (اِخ ) ستاره مشتری . (غیاث اللغات ). ستاره ایست در آسمان ششم که قاضی فلک است و خانه در برج قوس و حوت دارد و اقلیم دوم که آن بلاد چین است بدو منسوب است و منجمان سعد اکبرش خوانند و او را ارمزد و زاوش و هرمزد و هرمز نیز گویند و تازیش برجیس و مشتری نامند و هند برسپت خوانند و در لسان الشعراء به واو پارسی مصحح است . (مؤید الفضلا) (شرفنامه ٔ منیری ). ستاره ٔ مشتری را گویند و به زئوس یونانی نیز اطلاق کرده اند. (فرهنگ شاهنامه ) :
بهرامی آنگهی که بخشم افتی
بر گاه اورمزد در افشانی .

دقیقی .


دوصد گونه گل بد میان فرزد
فروزان چو شب در، ز چرخ اورمزد.

اسدی .


|| (اِ) اول روز پارسیان است از ماه . (شرفنامه ٔ منیری ). روز اول از هر ماه شمسی . (برهان ). روز اول سال شمسی یعنی روز اول فروردین . (فرهنگ شاهنامه ) :
امروز اورمزد است ای یار میگسار
برخیز و ناز کم کن و آن جام می بیار.

مسعودسعد.


رامش افزای باد و نیک اختر
بر ملک اورمزد شهریور.

عنصری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
اورمزد. [ م َ ] (اِخ ) اهورمزده . اهورمزدا. تلفظ کوتاهش هرمز نام خدای تعالی بفارسی قدیم . (فرهنگ شاهنامه ). رب الارباب و واجب الوجود. (از ناظم ...
اورمزد. [ م ُ ] (اِخ ) نام اخنوخ مشهور به ادریس نبی که به هرمس معروف است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
رام اورمزد. [ م َ ] (اِخ )رامهرمز. شهری است بزرگ و خرم و آبادان و با نعمت بسیار، و جای بازرگانان [ در خوزستان ] سرحد میان پارس و خوزستان . ...
روز اول فروردین
اورمزد اردشیر. [ م َ اَ دَ ] (اِخ ) هرمزاردشیر. شهری بوده در خوزستان که گویا هرمز اول پسر شاپور بنا نهاد یا تعمیر و تجدید کرد. بعدها این کلمه کو...
مُشتَری[۷] یا هُرمُز[۸] یا اورمزد یا برجیس یا زاوش بزرگ‌ترین سیاره سامانه خورشیدی است. از نظر فاصله از خورشید، مشتری پنجمین سیاره بعد از تیر و ناهید و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.