اوند
نویسه گردانی:
ʼWND
اوند. [ اَ وَ ] (اِ) ظرف و آوند. (ناظم الاطباء). ظرف و اناء. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به آوند شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اوند. [ اَ وِ ] (اِ) فریب و خدعه و مکر. (ناظم الاطباء). خدعه و فریب . (برهان ) (آنندراج ).
آوند. [ وَ ] (اِ) (از: آو، آب + وند، خنور) اناء. ظرف . خنور. وعاء. باردان . || کوزه ٔ آب . ظرف شراب . کوزه ٔ شراب . خنور آب . (المعجم ) : چون آب ...
آوند. [ وَ ] (اِ) وعاء، که بفرانسه وِسو ۞ گویند. (فرهنگستان ).
آوند. [ وَ ] (اِ) دلیل . بیّنه . (برهان ). حجت : چنین گفت با پهلوان زال زرگر آوند خواهی به تیغم نگر. فردوسی . ۞ || آونگ : بر بستر غم خفت ...
آوند. [ وَ ] (پسوند) َاوند. وَند. مند. اومند. دارا. صاحب . مالک . و شاید وند در زین آوند و ستاوند و ستناوند از این قبیل باشد، و در کلمات خداوند و پ...
آوَند. الف. ظرف. ب. کوزة آب یا شراب. پ. لوله هایی که شیرة خام را از ریشه به برگ ها می رساند. (منبع: فرهنگ فارسی معین)
پیش آوند. [ وَ ] (اِ مرکب ) ۞ پیشاوند. مقابل پس آوند. ۞ لاحقه . مزید مقدم ؛ مزید مقدمی که پیش از کلمه درآید و معنی آن کلمه را دگرگون سازد ...
ستون آوند. [ س ُ آ وَ ] (اِ مرکب ) صفه ٔ بلند. (آنندراج ).
اسحاق آوند. [ اِ وَ ] (اِخ ) موضعی در جنوب بیستون (بهستان ) و در آنجا نقشی از آثار عهد ماد مانده که قدمت آن بقرن هشتم ق . م . میرسد و اکنون ...
آوند گیاهان. رجوع شود به واژه آوند (بخش پ).