اهمال کردن
نویسه گردانی:
ʼHMAL KRDN
اهمال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فروگذار کردن . ندیده گرفتن . تکاهل کردن . درنگ کردن . واگذاردن : من بترسیدم و اندیشیدم که فرماید تا گردنش بزنند و نفرمود و بخندید و اهمال کرد. (تاریخ بیهقی ص 683).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.