این
نویسه گردانی:
ʼYN
این . [ اَ ] (ع مص ) رسیدن هنگام و وقت : آن الوقت ایناً؛ رسید هنگام و وقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و منه : آن لک ان تفعل کذا؛ رسید هنگام که این کاربکنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درمانده گردیدن : آن ایناً؛ ای تعب واعیی ؛ درمانده گردید. (ناظم الاطباء). مانده شدن و حیران شدن . (آنندراج ). مانده شدن . (المصادر زوزنی ).
واژه های همانند
۱۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عین عمارة. [ ع َ ن ِ ع ُ رَ ] (اِخ ) چشمه ای است در سودة، و گویا منسوب به عمارة از فرزندان جریر باشد. (از معجم البلدان ).
عین الوردة. [ ع َ نُل ْ وَ دَ ] (اِخ ) نام «رأس عین » است که شهری است مشهور در الجزیرة. (از معجم البلدان ). رجوع به رأس العین شود.
عین الهدهد. [ ع َ نُل ْ هَُ هَُ ] (ع اِ مرکب ) چشم هدهد. || اسم مغربی آذان الفار رومی است . و در افریقیه بجهت عرق النساء استعمال می نمایند. ...
عین الکمال . [ ع َ نُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) چشم زخم ، یعنی نظری که به چیز زیبا و خوش ضرر برساند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). ...
عین ثرماء. [ ع َ ن ِ ث َ ] (اِخ )قریه ای است در غوطه ٔ دمشق ، و چند تن از محدثان از اهالی این قریه می باشند. رجوع به معجم البلدان شود.
عین القضات .[ ع َ نُل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن علی میانجی همدانی ، مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عین القضاة. از بزرگان مشایخ صوفیه و ا...
عین الصواب . [ ع َ نُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) راه راست و مناسب . || دریافت و ادراک راست و درست . || خود آن چیز. (ناظم الاطباء).
عین العقاب . [ ع َ نُل ْ ع ُ ] (اِخ ) چشمه ای است در هندوستان که قدما عقیده داشتند عقابان چون پیر شوند به هندوستان میروند و در آن چشمه غوطه ...
عین الرکبة. [ ع َ نُرْ رُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) گردنای زانو. (یادداشت مرحوم دهخدا). حفره ٔ زانو. رجوع به عین شود.
عین الزمان .[ ع َ نُزْ زَ ] (اِخ ) احمدبن منیربن احمدبن مفلح طرابلسی ، مشهور به ابن منیر و ملقب به عین الزمان . شاعراواخر قرن پنجم و نیمه ٔ ...