اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

این

نویسه گردانی: ʼYN
این . [ اَ ] (ع اِ) ماندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آدمی . (آنندراج ). || شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هنگام . (منتهی الارب ). وقت . (آنندراج ): آن اینک ؛ رسید هنگام تو. (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عین الهر. [ ع َ نُل ْ هَِ رر ] (ع اِ مرکب ) چشم گربه . || سنگی است مشهور، و در طب نفعی برای آن ذکر نکرده اند. (مخزن الادویة) (تحفه ٔ حکیم م...
عین الهم . [ ع َ نُل ْ هََ م م ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است ، و آن بندرگاه آمل بود که رودخانه ٔ هراز در آنجا به دریای خزر وارد میشود. نام آن را ...
عین جمل . [ ع َ ن ِ ج َ م َ ] (اِخ ) چشمه ای است در نواحی کوفه از نجف ، در نزدیکی قُطقُطانة. و آن را با چند چشمه ٔ دیگر «عیون » نامند. از آنجا ...
عین الدین . [ ع َ نُدْ دی ] (اِخ ) دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 842 تن سکنه . آب آن از چشمه و اوجان چای . محصول آن ...
عین الرصد.[ ع َ نُرْ رَ ص َ ] (اِخ ) نام قریه ای میان موصل و مویلحه ، در راه میان موصل و نصیبین . (از ابن بطوطة).
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ](ع اِ مرکب ) چشمه ٔ آفتاب . قرص خورشید. رجوع به عین شود. || عین الهر، که یکی از احجار نفیسه باشد. (یادداشت مرح...
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ] (اِخ ) عین شمس . رجوع به عین شمس شود.
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ] (اِخ ) بنت ابی سعیدبن حسن . زنی محدث بود، و محمد الوانی کتاب معجم ابوبکر محمدبن ابراهیم مغربی را از وی شنیده ا...
عین الشمس . [ ع َ نُش ْ ش َ ] (اِخ ) بنت احمدبن ابی الفرج اصفهانی . زنی فقیه بود، و حدیث را از جدش مطهربن عبدالواحد و از اسماعیل بن اخشید شنی...
عین الفعل . [ ع َ نُل ْ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) حرف دوم از حروف اصلی کلمه ، که در مقابل حرف عین کلمه ٔ «فعل » که میزان سنجش کلمات سه حرفی است...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۷ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.