اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باروو

نویسه گردانی: BARWW
باروو. [ رُ ] (اِخ ) ۞ جان . سیاح و جغرافیدان بنام انگلیسی است که بسال 1764 م . در نزدیکی اول ورستن ۞ متولد شد و در سال 1848 در لندن درگذشت . وی نخستین سفیر انگلیس در چین بود و بهمراهی لردماکارتنه ۞ بکاپ ۞ رفت و در سال 1804 بعنوان منشی دوم دریا بیگی ۞ منصوب شد و تاسال 1845 در آن شغل بماند. وی یکی از پایه گذاران مؤسسه ٔ جغرافیایی لندن میباشد و تألیفات بسیاری در جغرافیا دارد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
باروو. [ رُ ] (اِخ ) ۞ اسحاق . ریاضیدان ، فقیه و لغت شناس بنام انگلیسی است که در1630 م . در لندن متولد شده و در 1677 درگذشته است . وی از پ...
بارو. (اِ) حصار. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دیوار و حصارو آن را باره نیز گویند و این سماع است از خدمت امیرشهاب الدین حکیم کرمان...
بارو. (از هندی ، اِ) ریگ . (ناظم الاطباء).
بارو. (اِ) بارود. باروت . مخفف باروت است ودر این صورت مفرس از سریانی است . (فرهنگ نظام ) (آنندراج : باروت ). رجوع به باروت و بارود و باروط ...
بارو. (اِخ ) بازو. از امرای سلاجقه بود. رجوع به بازو شود.
بارو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان یاهوکلات بخش دشت یاری شهرستان چاه بهار که در 28 هزارگزی جنوب خاوری دشتیاری کنار راه مال رو دشتیاری ...
بارو. (اِخ ) دهی است از دهستان وادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 67 هزارگزی شمال باختر مشهد و 9 هزارگزی شمال خاوری رادکان در کوهستان و...
پشت بارو. [ پ ُ ] (اِخ ) محله ای است در مرکز شهر اصفهان .
بار و بند. [ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مصالح هر چیز چون رشته برای تسبیح و دوال و امثال آن برای شمشیر. ملاطغرا در قسمیه گوید : بتسبیح...
بار و بنه . [ رُ ب ُ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) احمال و اثقال . بار و بندیل : نه لشکر نه کوس و نه بار و بنه همه میسره خسته و میمنه ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.