اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بارهنگ

نویسه گردانی: BARHNG
بارهنگ . [ هََ ] (اِ) ۞ بارتنگ . خِنگ . ذنب الثعلب . خوب کلان . مری زبانک . لسان الحمل .بردوسلام . آذان الجدی . لسان الحمل الکبیر. ذنب الفارة. اسم تخمی است دوایی که نام دیگرش بارتنگ است . (فرهنگ نظام ). دانه های قرمزرنگ آن لعاب بسیار دارد. (گیاه شناسی گل گلاب چ 1326 دانشگاه طهران ص 251). بلغت مردم طهران بارتنگ و لسان الحمل . (ناظم الاطباء). تخم رکیشه است مصلح سینه و مدر بول . ضماد برگ آن برای ورم چشم مفید است . (منتخب الخواص ص 13). رجوع به بارتنگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
بارهنگ (Plantago major L) گیاه چندساله‌ای از تیره بارهنگیان است. بارهنگ گیاهی است پایا، ظاهراً بی کرک یا کمی کرکپوش با بن و ریشه‌ای کوتاه است. ساقه آ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.