باز
نویسه گردانی:
BAZ
باز. (اِخ ) (جرجی افندی ) (نقولا یا نیکولا) صاحب مجله ٔ الحسناء در بیروت بود. او راست : 1- آثار التهذیب : و آن عبارتست از خطابه ها وقصایدی که آنها را در جلسات جمعیت تهذیب دختران سوریه ایراد کرده است . و خطب مزبور را جرجی باز در بیروت بسال 1913 م . در 402 صفحه گرد آورده است . 2- الانسان ابن التربیة، چ بیروت 1907 م . 3- الروضة البدیعة فی تاریخ الطبیعة (معرب )، چ بیروت 1881 م . در 402 صفحه .4- الیاس طراد: خاندان ، سیرت ، مآثر وی ، چ جدعون 1914 م . در 198 صفحه . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 516).
واژه های همانند
۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کجه باز. [ ک َ ج َ/ ج ِ ] (نف مرکب ) آنکه کَجَه بازی کند : چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه . (منسوب به رودکی از...
قاب باز. (نف مرکب ) آنکه قاب بازی کند. قمارباز.
کچه باز. [ ک َ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) کچه بازنده . که کچه بازد. که کچه بازی کند : به راست بازی آن بی غلطزن کچه بازکه جفت داد به پنج و سپر...
کرک باز. [ ک َ رَ / ک رْ رَ ] (نف مرکب ) کرک بازنده . که کرک پرورد همچون کبوتر باز و جز آن . رجوع به کرک شود.
طوق باز. [ طَ / طُو] (نف مرکب ) ظاهر آنست که از عالم شمشیرباز باشد، یعنی بازی کننده ٔ بطوق . خواجه نظامی راست : سر زلف معشوق را طوق سازدراف...
عقب باز. [ ع َ ق َ] (نف مرکب ) بیت ذیل به شاهد این ترکیب در آنندراج از نادم گیلانی آمده است بی شرح و معنائی : ما عقب بازیم نزد ما عقب د...
باز زدن: آزار کردن؟؟ در ترجمه ازدجار
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مفت باز. [ م ُ ] (نف مرکب ) کسی که در قمار کلاه سرش برود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). حریف گول در قمار. آنکه در قمار او را فریبند. (یا...