باز
نویسه گردانی:
BAZ
باز. (اِخ ) سلیم افندی بن رستم (1275 - 1338 هَ . ق . / 1859 - 1920 م .). دادستان ایالت جبل لبنان سابق بود. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 516). و زرکلی آرد: سلیم بن رستم بن الیاس بن طنوس باز از علمای حقوق بود، در بیروت متولد شد و در مدارس لبنان تعلیم گرفت و به پیشه ٔ وکالت پرداخت و بسیاری از مناصب قضا را عهده دار شد. حکومت عثمانی وی را به قیر شهر (در خلال جنگ جهانی نخستین ) تبعید کرد و پیش از پایان جنگ به میهن خویش بازگشت و آنگاه در بیروت درگذشت . وی 39 تألیف دارد که بیشتر آن ها قوانینی است که از ترکی بعربی ترجمه کرده است . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 382). او راست :
1- شرح قانون المحاکمات الحقوقیة، چ بیروت 1895 م . در 699 صفحه . 2- شرح قانون المحاکمات الجزائیة الموقت ، چ بیروت 1905 م . 3- شرح المجلة، چ بیروت 1895 م . 4- مناجاة البلغاء فی مسامرات الببغا. معرب از لغت ترکی جدید در پند و اندرز، چ 1907 م . (لبنان ) در 256 صفحه . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 516). 5- مرقاةالحقوق که بچاپ رسیده است . (اعلام زرکلی ج 1 ص 382).
واژه های همانند
۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
کجه باز. [ ک َ ج َ/ ج ِ ] (نف مرکب ) آنکه کَجَه بازی کند : چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه . (منسوب به رودکی از...
قاب باز. (نف مرکب ) آنکه قاب بازی کند. قمارباز.
کچه باز. [ ک َ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) کچه بازنده . که کچه بازد. که کچه بازی کند : به راست بازی آن بی غلطزن کچه بازکه جفت داد به پنج و سپر...
کرک باز. [ ک َ رَ / ک رْ رَ ] (نف مرکب ) کرک بازنده . که کرک پرورد همچون کبوتر باز و جز آن . رجوع به کرک شود.
طوق باز. [ طَ / طُو] (نف مرکب ) ظاهر آنست که از عالم شمشیرباز باشد، یعنی بازی کننده ٔ بطوق . خواجه نظامی راست : سر زلف معشوق را طوق سازدراف...
عقب باز. [ ع َ ق َ] (نف مرکب ) بیت ذیل به شاهد این ترکیب در آنندراج از نادم گیلانی آمده است بی شرح و معنائی : ما عقب بازیم نزد ما عقب د...
باز زدن: آزار کردن؟؟ در ترجمه ازدجار
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مفت باز. [ م ُ ] (نف مرکب ) کسی که در قمار کلاه سرش برود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). حریف گول در قمار. آنکه در قمار او را فریبند. (یا...