اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی

نویسه گردانی: BAZY
بازی . (اِخ )محمدبن وکیعبن دواس بازی ، مکنی به ابوبکر. منسوب به باز قریه ٔ طوس بود. (تاج العروس ) (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کاربر بازی های رایانه ای. کسی که بازی های رایانه ای انجام می دهد.
کسی که بازی های رایانه ای می سازد.
گیک از کلمه ی geek در زبان انگلیسی آمده است، که به افرادی که در یک موضوع تخصص و علاقه زیادی دارند گفته می شود. در واقع کسی که گیک بازی است یعنی خوره ب...
هوس بازی . [ هََ وَ ] (حامص مرکب ) در پی هوس رفتن . هوس باختن : ببایدهوس کردن از سر به درکه دور هوس بازی آمد به سر.سعدی .
نقش بازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) فریبندگی و حیله بازی . (ناظم الاطباء). عمل نقش باز. رجوع به نقش باز شود.
مفت بازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی مفت باز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل قبل شود.
موش بازی . (حامص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از آتش بازی . (آنندراج ).
میل بازی . (حامص مرکب ) ورزش پهلوانان در گود با میل . بازی کردن ورزشکاران با میل در گود زورخانه . عملی است که زورخانه کاران برای نشان دادن...
لیس بازی . (حامص مرکب ) قسمی بازی افکندن با سکه ۞ . بازی که با مسکوکات کنند با فکندن آن به فاصله و سپس با مسکوکی دیگر آن را هدف کردن ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۲۲ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.