اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باژگاه

نویسه گردانی: BAŽGAH
باژگاه . (اِ مرکب ) باژخانه . گمرک . (یادداشت مؤلف ). || آنجایی که باج میستانند. (ناظم الاطباء). باژستان :
به آب اندر افکند خسرو سپاه
چو کشتی همی راند بر باژگاه .

فردوسی .


گرفتند پیکار با باژخواه
که کشتی کدامست بر باژگاه .

فردوسی .


چو آمد بنزدیکی باژگاه
هم آنگه بیامد ز توران سپاه .

فردوسی .


|| جایگاهی که در آن مغان هنگام شستن بدن و چیزی خوردن بعد از زمزمه خاموشی گزینند :
یکی ژند اُست آر با برسمت
بزمزم یکی پاسخی پرسمت ۞
بیاورد هرچش بفرمود شاه
بیاراسته برسم و باژگاه .

فردوسی (ص 2046 چ بروخیم ).


ببرسم شتابید و آمد براه
بجایی که بود اندرو باژگاه .

فردوسی .


و رجوع به باج و باژ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
باژگاه . (اِخ ) شهرکی است [ به اران ] بر لب رود ارس نهاده و از وی ماهی خیزد. (حدود العالم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.