اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بال

نویسه گردانی: BAL
بال . (اِخ ) ۞ نام شهری در نواحی شمالی سویس که در برابر آلزاس فرانسه و ناحیه ٔ «باد» آلمان واقع و مرکز ناحیه ٔ بال است . این شهر قریب 135000 تن جمعیت دارد و «بالوا» خوانده میشوند که قریب سه ربع آن پروتستان و بقیه کاتولیک اند. چندین رشته راه آهن مهم به آن شهر منتهی میشود. کارخانه های ابریشم بافی و داروئی و شیمیائی و چاپ آن معروف است . دانشگاه معروف آن توسط پاپ پی دوم ۞ در سال 1460 م . پی افکنده شده است . این دانشگاه با داشتن استادان معروفی چون «اراسم » شهرت یافته است و کتابخانه ای عظیم دارد. شهر بال بوسیله ٔ رودخانه ٔ رن ۞ بدو قسمت تقسیم میشود: بال کوچک که شهری صنعتی است و بال بزرگ (طرف چپ ) که شهر قدیم و اصیل بال است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بال ور. [ وَ ] (ص مرکب ) بالدار. || پردار. صاحب بال . (ناظم الاطباء).
پس بال .[ پ َ ] (اِ مرکب ) پری که در عقب شهپر است . خافیه .
ذی بال . (ع ص مرکب ) رجوع به ذوبال شود.
آراامشی جدید، آسایشی نوین
سرخ بال . [ س ُ ] (اِ مرکب ) تیهو و آن پرنده ای است مانند کبک لیکن از کبک کوچکتر. (برهان ) (آنندراج ).
قاب بال . (ص مرکب ، اِ مرکب ) یکی از قاب بالان . رجوع به قاب بالان شود.
لسه بال . [ ل ُ س َ / س ِ ] (اِ) (به لهجه ٔ طبری ) یلوه . یلبه (طائر معروف ). به لغت دیلمی سلوی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادوی...
پیش بال . (اِ مرکب ) قادمه . شهپر.
چول بال . (اِخ ) از قرای ناحیه ٔ رستم از نواحی فارس . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289).
دشت بال . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنه ٔآن 120 تن . آب آن از رودخانه ٔ سیوند. محصول آنجا غلات و حبوب و...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.