اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالا

نویسه گردانی: BALA
بالا. (اِ) مأخوذ از سانسکریت ، گیاه معطر. (ناظم الاطباء) :
هر گل بالا که دهد بوستان
بیشتری هست به هندوستان .

امیرخسرو (از رشیدی ).


۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
بالا گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بلند کردن . بر روی دست گرفتن . (ناظم الاطباء). بر بردن . || برداشتن . (آنندراج ). بیکسو زدن . برگرفتن . با...
بالا دربند. [ دَ ب َ ] (اِخ ) از قرای کرمانشاهان ، میان دربند و زیردربند و بالادربند مجموعاً از شمال به کردستان و از مغرب به قصر شیرین و زهاب و...
بالا نشسته . [ ن ِ ش َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنکه در جای بالا قرار گرفته باشد. نشسته در مقام برتر. || برتر. مقدم . پیش .
بالا نشینی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل بالانشین . صدرنشینی . جای گزینی در بالا. مقام کردن در فوق . در صدرجای نشستن از مجلس . تصدر. (منتهی الارب...
بالا ولایت . [ وَ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر واقع در جنوب کوه سرخ شمال دهستان مرکزی که از 15 آبادی تشکیل ...
بالا ولایت . [ وَ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است . این دهستان از 29 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل...
دارج بالا. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند در 71هزارگزی شمال باختری درمیان ، کوهستانی در معتدل و دارای 3...
دارج بالا. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند. در 142هزارگزی جنوب خاوری قاین . 27 هزارگزی جنوب شاهرخت . کوهستا...
داری بالا. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس است که در 66هزارگزی شمال خاوری گنبد قابوس و 1هزارگزی پل چشم...
دجنگ بالا. [ دِ ج َ گ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلنگور بخش خاش شهرستان زاهدان . در 26هزارگزی شمال باختری خاش . کنار شوسه ٔ خاش به زاهدان . ک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.