بالا بالا
نویسه گردانی:
BALA BALA
بالا بالا. (ق مرکب ) بسیار بالا. در تداول عام ، بالاترین قسمت از صدر مجلس : فلان بالابالاها می نشیند؛صدر مجلس می گزیند. || طبقات برتر. خواص . مقابل زیردستان و فرودستان . || بی اطلاع و بی توسط دیگری . گویند: فلان بالابالا کار خود را انجام داد، یعنی بدون اطلاع و کمک کسی که با او در آن کار دخیل بود. (فرهنگ نظام ). اما گفته ٔ فرهنگ نظام با معنی دوم متناسب تر است . || محیلانه . بطور خدعه . (ناظم الاطباء). اما این معنی جای دیگر دیده نشد.
واژه های همانند
۱۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
علی آباد بالا. [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری قاین ، و 9 هزارگزی باختر را...
قره گزلو بالا. [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان واقع در 9 هزارگزی باختر کنگاور و8 هزارگزی شمال باختر ش...
قاسم آباد بالا. [ س ِ دِ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاه کلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان . در 22هزارگزی جنوب خاوری رودسر نزدیک شوسه ٔ رودسر ب...
یکه سئود بالا. [ ی ِک ْ ک َ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی جنوب...
فیزیانه ٔ بالا. [ ن ِ ی ِ] (اِخ ) دهی است از بخش سربند شهرستان اراک که دارای 27 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
خمسیانه ٔبالا. [ خ ُ ن َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای صد و ده تن سکنه . آب آن از چشمه و محصو...
حسینیه ٔ بالا. [ ح ُ س ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب پائین بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. کنار خاوری راه خرم آباد به اندیمشک ....
جرقویه ٔ بالا. [ ج َ ] (اِخ ) از بلوکات شهرضای اصفهان است . رجوع به جرقویه شود.
بالا بلند کردن . [ ب ُ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قد کشیدن . قامت افروختن . قدآختن : بالا بلند کرد درخت بلند نازناگه به حسرت از نظر باغبان برفت .سع...
بالا گنج افروز. [ گ َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل که در 12 هزارگزی جنوب بابل برسر راه شوسه ٔ بابل ...