بانو
نویسه گردانی:
BANW
بانو. (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس از حدود گور،بسیارنعمت و آبادان و آبهای روان . (حدود العالم ).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سیدة بانو. [ س َی ْ ی ِ دَ ] (اِخ ) نام مادر احمدبن محمدبن خلف اللیث ، دختر محمدبن عمرولیث است . و خلف بن احمد را که خلف بانو گویند نسبت به ج...
بانو کندال . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیکشهر شهرستان چابهار که در 18 هزارگزی شمال خاوری نیکشهر و 6 هزارگزی شمال شوسه ٔ نیکشهر به ایر...
گیهان بانو. [ گ َ / گ ِ هام ْ ] (اِ مرکب ) بانوی جهان . (فرهنگ رشیدی ). ملکه . آن بانو که پادشاه باشد.
شیرین بانو: زن و خانمِ ارجمندی که،کامله و همه چیز تمام باشد و سخنانش تاثیره خوشایند و مثبتی رویِ شنوندگان بُگذارد،خانمی با کمالات و برجسته....(خانمی ب...
شاهزاده بانو. [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شاهزاده خانم . بانو که نسب بشاه برد : ای شاهزاده بانوی ایران بهفت جداقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم اس...
خَلَف بن اَحمَد (خلف بن ابو جعفر بن لیث) ملقب به امیر خلف بانو، آخرین امیر صفاری بود که از حدود سال ۳۵۲ تا ۳۹۳ قمری[۱] که غزنویان بر آنها چیره گشتند ب...
امیرخلف بانو. [ اَ خ َ ل َ ف ِ ] (اِخ ) امیرابواحمد خلف بن احمدبن محمدبن خلف بن لیث صفاری . از ملوک سیستان و از خاندان صفاری است . مادرش [ ...