بأباء
نویسه گردانی:
BABAʼ
بأباء. [ ب َءْ با ] (ع ص ) دانشمند. (منتهی الارب ). زیرک . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بابا کمال . [ ک َ ] (اِخ ) قریه ای در میان خرم آباد و نهاوند.
بابا کیان . [ ] (اِخ ) یکی از یازده قریه ٔ معروف اردکان فارس است . (جغرافیای غرب ایران ص 110). قریه ای است به سه فرسنگی میانه ٔ جنوب و ...
حاج بابا. (اِخ ) ابن حاج ابراهیم بن عبدالکریم . او راست : خلاصة الاعراب .
حاجی بابا. (اِخ ) شیخ ابراهیم طوسی معروف به حاجی بابا. او راست : رسالة فی اللهو که گوید آن را ازکتب معتبره گرد آورده است . این کتاب در د...
حاجی بابا. (اِخ ) (کتاب ...) در سال 1824 م . / 1239 هَ . ق . یعنی قریب بده سال پس از مراجعت آخری خود از ایران جیمز موریه ۞ کتابی به انگ...
خون بابا. (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ حمزائی ایل چهارلنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
بابا کوهی . (اِخ ) شیخ باباکوهی ، بشیراز گویند برادر پیرحسین شروانات بود، مرید شیخ ابوعبداﷲ خفیف . (تاریخ گزیده چاپ عکسی لندن ص 785)..... و د...
بالیم بابا. (اِخ ) از مریدان حاجی بکتاش ولی و پیر طریقت بکتاشه است . و در حکم پیر دوم طریقه ٔ بکتاشیه محسوب می شود. (از قاموس الاعلام تر...
اسکی بابا. [ اَ ] (اِخ ) بابااسکی (بابای عتیق ). قصبه ٔ مرکز قضائی است در سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه ، در 30 هزارگزی جنوب قرق کلیسا و قری...
نام بوقلمون نر در ترکی عثمانی. بوقلمون را هندی گویند