بح
نویسه گردانی:
BḤ
بح . [ ب ُح ح ] (ع اِ) ج ِ اَبح ّ. (منتهی الارب ). ج ِ ابح به معنی دینار و تیر قمار. (آنندراج ). و رجوع به ابح شود.
واژه های همانند
۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۴.۶۸ ثانیه
این واژه ی پارسی ست که بر مبنای "هنگار" از ریشه ی "هنگ" قرار می گیرد ... و به معنی "نرمال" Normal و معمول می آید... به م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به اضافه (در ریاضیات، یکی از چهار عمل اصلی): همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ترگون targun (پهلوی: targon). به اضافه (افزون بر): همتای پارسی این ...
همتای پارسی این ترکیب عربی، اینهاست: وانگهی vāngahi،هنیز haniz (دری) فیاتر fyātar (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: پویانچن puyāncan (سغدی: پوئنچن puancan)***فانکو آدینات 09163657861
به آفرین . [ ب ِه ْ ف َ ] (اِخ ) نام خواهر اسفندیاربن گشتاسب است که او را ارجاسب اسیر کرده بود و در روینه دژ محبوس داشت . بعد از آن اسفندیار ب...