اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بحرة

نویسه گردانی: BḤR
بحرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) از توابع صحرة: لقیه صحرة بحرة؛ ملاقات کرد او را بی پرده و حجاب . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
بحرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) شهر. زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین پست . (منتهی الارب ). || مرغزار بزرگ . (منتهی الارب ). || استادنگاه ...
بهرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || میانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میان وادی . (ناظم ...
بهره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ) حصه و نصیب و حظ وقسمت . (برهان ). پهلوی «بهرک » ۞ قسمت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نصیب . حصه . و با لفظ داشتن و بر...
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) آخر شهر کرمان است و بر کرانه ٔ بیابان نهاده و از آنجا بسیستان روند. (حدود العالم ). شهری به مکران . (معجم البلدان ).
بهره . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) نام طایفه ای است که مولد و مسکن و مقام ایشان در گجرات است . (برهان ). نام گروهی از مردم گجرات . (ناظم الاطباء).
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چولایی خانه است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و 213 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایرا...
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بادی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد و آبادی مقطوع که متصل به این...
بهره . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) شعبه ای است از اسماعیلیه ٔ هند. (فرهنگ فارسی معین ).
بهره . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است که از لاهورتا آنجا شصت کروه است . (برهان ) (از ناظم الاطباء).
دل بحره . [ دُ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور، بخش حومه شهرستان مهاباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.