اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بخاری

نویسه گردانی: BḴARY
بخاری . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به بخارا. (ناظم الاطباء). بخارائی :
جز بر در شهنشه بر درگهی نرفتم
نه بر در حجازی ، نه بر در بخاری .

منوچهری .


بخاری سپر شش بهم بر بداشت
بزد تیر و بیرون ز هر شش گذاشت .

اسدی .


بر اسبی بخاری به بالای پیل
خروشان و جوشان تر از رود نیل .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) غجدوانی (علی خواجه ...). حاکم شهر «جند» در روزگار مغول . رجوع به علی خواجه غجدوانی شود.
علیم بخاری . [ ع َ م ِ ب ُ ] (اِخ ) نام او ملابقای علیم ، وتخلصش بخاری بود. دو بیت از اشعار او را نصرآبادی نقل کرده است . (از تذکره ٔ نصرآباد...
هبةاﷲ بخاری . [ هَِ ب َ تُل ْ لاه هَِ ب ُ ] (اِخ ) مکنی به ابوالمظفر و ملقب به جلال الدین . از وزراء دولت عباسی ، که وزیر الناصرلدین اﷲ خلیفه ٔ...
قاضی بخاری . [ ب ُ ] (اِخ ) علی ، مکنی به ابوطالب . وی قاضی القضاة بغداد و دانشمندی صاحب نفوذ و قدرت بود. او به سال 593 هَ . ق . وفات یافت ...
حسام بخاری . [ ح ُ م ِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به حسام الدین عمربن عبدالعزیز شود.
راقم بخاری . [ ق ِ م ِ ب ُ ] (اِخ ) نام او خواجه عابد بخاری بود. نصرآبادی در تذکره ٔ خود (ج 10 ص 439) پس از ذکر اشعاری از او گوید که : او چند سا...
جلاب بخاری . [ ج ُ ب ِ ب ُ ] (اِخ ) از شاعران است که در تذکره ها نامی از او نیست و تنها در فرهنگها نامی از او آورده اند و چون در فرهنگ اسدی ...
جنونی بخاری . [ ج ُ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) یا جنونی بدخشانی . ازبزرگان است و رساله ای مستقل در معما دارد. وی در صنایع بدیعه مهارت داشت . رجوع به ...
خیالی بخاری . [ خ َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) از گویندگان است و شاگرد خواجه عصمت اﷲ بوده و قبرش در بخارا است . رجوع به مجالس النفایس ص 12 و 188 و تذک...
سرکای بخاری . [ ] (اِخ ) میر علی شیر درباره ٔ او نوشته است : ملا سرکای بخاری مردی لوند است . سامانی تخلص میکند. خالی از طالب علمی نیست . از ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.