اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بد

نویسه گردانی: BD
بد. [ ب ُ / ب ُدد ] (ع اِ) چاره . گزیر :
غفلت از تن بود چون تن روح شد
بیند او اسرار را بی هیچ بد.

مولوی (مثنوی ).


گفت روبه را جگر کو؟ دل چه شد؟
که نباشد جانور را زین دو بد.

مولوی (مثنوی ).


خلق را می خواندی بر عکس شد
از خلافت مرد و زن را نیست بد.

مولوی (مثنوی ).


باز کرد استیزه و راضی نشد
که بدین افزون بِده ، نی هیچ بد.

مولوی (مثنوی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اندرزبد اسوارکان . [ اَ دَ ب َ اِ ] (اِ مرکب ) معلمین نظامی در دوره ٔ ساسانی . (تاریخ حقوق علی آبادی ).
چیز بد و عیبناک ناچار همیشه نزد صاحبش باقی مانده و صاحب باید آنرا تحمل و نگهداری کند چون کسی حاضر به پذیرفتن آن نیست .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.