بدر
نویسه گردانی:
BDR
بدر. [ ب َ ] (ع مص ) کامل و تمام گردیدن غلام . (آنندراج ): بدر الغلام بدراً؛ کامل و تمام گردید.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمام و کامل شدن همچون ماه تمام . (از ذیل اقرب الموارد). || رسیده شدن خرما. (آنندراج ): بدر التمر؛ رسیده شد خرما. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بدر. [ ب ِ دَ ] (اِ مرکب ) بیرون . (شرفنامه ٔ منیری ). بیرون در. (ناظم الاطباء). بدور : هم شرفوان ببینمش لکن حرف علت از آن میان بدر است . خاق...
بدر. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) مهتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آقا. سرور. (از ذیل اقرب الموارد). || غلام تمام در جوانی . (منتهی الار...
بدر. [ ب َ ] (اِخ ) ۞ غزوه ٔ معروف رسول اکرم با کفار، و اصلاً نام چاهی است میان مکه و مدینه . در جنوب غربی مدینه ، در فاصله ٔ 28 فرسنگی آ...
بدر کبری . [ ب َ رِ ک ُ را ] (اِخ ) بدرالکبری . غزوه ٔ بدر. رجوع به بدر شود.
خاک بدر. [ ب ِ دَ ] (ص مرکب ) غمگین و دردمند. || مرده . || (اِ مرکب ) مصیبت . || فقر و تنگدستی . (ناظم الاطباء).
علی بدر. [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) (مولانا...) وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنه ٔ هرات بود. و در سال 791 هَ . ق . که میرزا میر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سیزدهم فروردین ؛ روز طبیعت
مثلاً در این شعر (دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عزا. گاهی می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا)
سیزده بدر. [ دَه ْ ب ِدَ ] (اِ مرکب ) رسم تفرج و گردش که روز سیزدهم فروردین ایرانیان راست . (یادداشت بخط مؤلف ). روز سیزدهم از سال نو ایرانی...