بر
نویسه گردانی:
BR
بر. [ ب َرر ] (ع مص ) راستگو شدن در سوگند. || (اِ مص ) راستی . سوگند. (منتهی الارب ). || (ص ) مهربان . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(آنندراج ) (اقرب الموارد)... || راستگوی . || بسیارخیر. ج ، ابرار. || فرمانبردار مادر و پدر. (منتهی الارب ). || نیکوکار. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بارّ. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
بی بر. [ بی ب َ ] (ص مرکب ) بی ثمر. بی بار. رجوع به بر شود. || (اِ مرکب ) سپستان . (از الفاظ الادویه ). گیاهی است که از آن ترشی اندازند. (ی...
چپ بر. [ چ َ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) ۞ اره ٔ دستی که بقبضه ای متصل است و در همه ٔ کارهایی که اره های دستی از عهده ٔ انجام دادن آن بر...
جیب بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) برنده ٔ جیب . دزد. طرار. سارق . نوعی از دزدان طرار.
چمن بر.[ چ َ م َ ب ُ ] (اِ مرکب ) چمن پیرا و چمن زن . ابزار بریدن چمن . و رجوع به چمن پیرا و چمن زن و چمن زنی شود.
پهن بر. [ پ َ ب َ ] (ص مرکب ) پهن اندام . پهن تن : صیادی سگی معلم داشت ، ازین پهن بری ، باریک ساقی . (سندبادنامه چ استانبول ص 200).
جان بر. [ جام ْ ب َ ] (نف مرکب ) کسی که میرهاند جان خود را. (ناظم الاطباء) : که احدی از آنها از دست آن ملعون جان بر نشد. (مجمل التواریخ گ...
بیخ بر. [ بی ب ُ ] (نف مرکب ) آنکه از بیخ برد. قطعکننده از بیخ . از بیخ برنده . || (ن مف مرکب ) از بیخ بریده شده .- بیخ برکردن ؛ از بیخ نز...
بیم بر. [ بی ب َ ] (نف مرکب ) خائف و ترسنده . (آنندراج ) (بهار عجم ). بیم برنده و ترسنده . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) بها و قیمت (و وجه آن ...
تخت بر. [ ت َ ب َ ] (نف مرکب ) بَرنده ٔ تخت . تخت گیر. که تخت رباید و گیرد : تخت بر، آن سر که بر او پای تست بختور، آن دل که در او جای تست .ن...
پیش بر. [ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه پیش برد. آنکه قبل از دیگران ببرد. || آنکه پیشتر بعده ٔ معینه برد و بر حریف غلبه کند در قمار. آنکه عده ٔ د...