اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بر

نویسه گردانی: BR
بر. [ ب َرر ] ۞ (ع اِ) دشت . مقابل بحر. (منتهی الارب ). زمین خشک . (از اقرب الموارد). زمین خشک و بیابان . ج ، بُرور. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). خشکی :
نشان تو نایافته شهریارا
نه ماهیست در بحر و نه مرغ در بر.

فرخی .


از برکت این نور بر او خواند قران را
بنوشته بر افلاک و بر و بحر و جبالش .

ناصرخسرو.


وز نور تا بظلمت و از اوج تا حضیض
وز باختر بخاور و از بحر تابه بر.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
بر خر خود سوار شدن . [ ب َ خ َ رِ خوَد / خُدْ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بر خر خود نشستن . بمکافات عمل خود گرفتار آمدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (م...
بر روز افتادن راز. [ ب َاُ دَ ن ِ ] (مص مرکب ) بر روی روز افتادن راز. کنایه از بسیار ظاهر و آشکار شدن . (آنندراج ) : گرچه این گریه ٔ خونی بشب ...
بر روی روز افتادن . [ ب َ ی ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) بخیه بر روی کار افتادن . ظاهر و آشکار شدن . از نهان برآمدن . فاش شدن . برملا شدن : غم جگرسوز ...
بر روی روز افکندن . [ ب َ ی ِاَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر ساختن . (غیاث اللغات ).
بر قاتلان را گفتن . [ ب َ ت ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، کنایه از بآخر رسیدن امری و این مأخوذ است از کلمه ای که بعد از تعزیه (شب...
خوش بر سر پا آمدن . [ خوَش ْ / خُش ْ ب َ س َ رِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بظهور آمدن . آشکار شدن . تکوین یافتن در تداول الواط. (از آنندراج ).
آه کشیدن به دلیل رنج و اندوه فراوان رتبه ای بالاتر ازآه کشیدن دارد
نام بر کنار گرفتن . [ ب َ ک ِ گ ِ رِت َ ] (مص مرکب ) معدوم و ناپدید شدن . (ناظم الاطباء).
سپر بر آب انداختن . [س ِ پ َ ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) غروب کردن : اگر نه روز بخصم تو اقتدا کرده ست پس ازبرای چه معنی سپر بر آب انداخت .ظهیر ...
سنگ بر قرابه زدن .[ س َ ب َ ق َرْ را ب َ / ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سنگ بر شیشه زدن . کنایه از توبه کردن و گذشتن از شراب باشد.(برهان ) (آنندرا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.