برء
نویسه گردانی:
BRʼ
برء. [ ب َ ] (ع مص ) آفریدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). خلق . خلقت : برٔاﷲ الخلق ؛ آفرید خدای تعالی خلق را. (از اقرب الموارد). || به شدن و برخاستن از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و این بلغت اهل حجاز است . (از اقرب الموارد). بُرء. (منتهی الارب ). رجوع به برء شود.
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
کمر بر کمر. [ ک َ م َ ب َ ک َ م َ ] (ق مرکب ) یعنی بلندی بر بلندی چه کمر به معنی بلندی هم آمده است . (برهان ) (غیاث ). بلندی بر بلندی . (نا...
مگوز بر ما. [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) ۞ آدم مقمپز و گرانجان و لوس و ننر و خودخواه . کسی که دارای اخلاق و رفتاری غیرعادی و مخصوصاً متکبرانه اس...
از بر کردن. ز بر کردن. از حفظ کردن. بخاطر سپردن. حفظ کردن موضوعی در خاطر. (منبع: لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «بَر» و «از بر»)
امثال:
"صبحدم از ع...
بر هیچ (صفت مرکب)
بیپایه. بیهوده. نااستوار.
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق
(حافظ)
بنگرید: [http://ww...
دست بر قضا. قیدی عامیانه به معنی اتفاقا، بر سبیل اتفاق و از قضا: از قضا. اتفاقاً. قضا را: از قضا روزی دو صیاد بر آن آبگیر گذشتند. (کلیله و دمنه ).
مقصود جوهر علوی است که آسمان و فلک می باشد .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بر آب گفتن . [ ب َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) زود گفتن .فی الحال گفتن . زود جواب دادن . (آنندراج ) (برهان ).
بر پشم زدن . [ ب َ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از حقیر و از پایه ٔ اعتبار ساقط داشتن و اینجا پشم بمعنی موی عانه است . (آنندراج ) : صوفی نیم ...