از بر کردن. ز بر کردن. از حفظ کردن. بخاطر سپردن. حفظ کردن موضوعی در خاطر. (منبع:
لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «
بَر» و «
از بر»)
امثال:"صبحدم از عرض می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند"
(حافظ)"طوطی هر آن سخن که بگویی ز بر کند
هرگه که شکل خویش ببیند در آینه"
(خاقانی)