برء
نویسه گردانی:
BRʼ
برء. [ ب َ ] (ع مص ) آفریدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). خلق . خلقت : برٔاﷲ الخلق ؛ آفرید خدای تعالی خلق را. (از اقرب الموارد). || به شدن و برخاستن از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و این بلغت اهل حجاز است . (از اقرب الموارد). بُرء. (منتهی الارب ). رجوع به برء شود.
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
نام بر یخ زدن . [ ب َ ی َ زَ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن . (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). || فراموش کردن . (انجمن آرا) (برهان قاطع) ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گل افشاندن بر. [ گ ُ اَ دَ ب َ ] (مص مرکب ) گل پاشیدن بر... گل ریختن بر... : بخت این نکند با من کآن شاخ صنوبر رابنشینم و بنشانم گل بر سر...
بر روی کار آمدن . [ ب َ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بروی کار آمدن . روی کار آمدن . ظاهر و نمودار شدن . (آنندراج ). درخشیدن . مصدر کار مهمی شدن .
بر روی آب آمدن . [ ب َ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی کار آمدن که کنایه از ظاهر شدن باشد.
افسر بر سر نهادن . [ اَ س َ ب َ س َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تاج بر سر نهادن . و رجوع به افسر و ترکیبات آن شود.
افسار بر سر کردن . [ اَ ب َ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افسار برسر کشیدن . (از آنندراج ) : آن یکی افسار خر از سر کشیدبر سر خود کرد چون خر میدوید.سلیم ...
جام بر سنگ زدن . [ ب َ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن و گذشتن از شراب باشد. (برهان ). توبه کردن از شراب و شکستن جام . (ناظم ال...
جان بر لب آمدن . [ ب َل َ م َ دَ ] (مص مرکب ) جان بلب رسیدن . جان بدهان رسیدن . مشرف شدن بمرگ . کنایه از بی تاب شدن : عزم دیدار تو دارد ج...