اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برء

نویسه گردانی: BRʼ
برء. [ ب ُ ] (ع مص ) بروء. بَرء. (از منتهی الارب ). به شدن از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از بیماری به شدن . (غیاث اللغات از کنزاللغة). از بیماری برخاستن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) بهبود. شفا. بهتری از بیماری . (زمخشری ). || (اِ) دوای مخصوص مرضی . (یادداشت مؤلف ) : فهذا [ ای الحنظل ] هو البرء من هذا الداء [ ای الجذام ]. (ابن بیطار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
کوج بر کوج . [ ب َ ] (ق مرکب ) کوچ بر کوچ . (فرهنگ فارسی معین ) : بایجو به قصد روم با لشکر بسیار کوج بر کوج از ارزن الروم تا آقسرا آمد. (مس...
کوچ بر کوچ . [ ب َ ] (ق مرکب ) کوچ به کوچ : جیوش چند فراهم آورد و از بخارا بر صوب خراسان به عزم مدافعت و نیت ممانعت نهضت فرمود و کوچ ...
گره بر گره . [ گ ِ رِه ْ ب َ گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) کنایه از سخت مشکل و پیچ در پیچ . (برهان ) (آنندراج ) : کلاهی دگر بود مشکین زره چو زنجیر گشته...
زخم بر زخم . [ زَب َ زَ ] (ق مرکب ) زخم فراوان . رجوع به «زخم » شود.
سنگ بر سنگ . [ س َب َ س َ ] (اِخ ) گریوه ای است محاذی تومان پیشکین تا کنار آب ارس از ولایت موغان . (از نزهة القلوب ص 90).
شاخ بر شاخ . [ ب َ ] (ص مرکب ) گوناگون و مختلف . (ناظم الاطباء) : پرنده مرغکان گستاخ گستاخ شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ .نظامی .|| دور و دراز. (...
بر بر افکندن . [ ب َ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوند کردن درخت . بارور ساختن . تلقیح : دگر آنکه تا او را [ درخت نخل را ] بر برنیفکنند و پیوند ...
بر خر نشاندن . [ ب َ خ َ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) برخر سوار کردن . بر گاو نشاندن .کنایه از تشهیر کردن و رسوا گردانیدن . (آنندراج ).
بر خشت زادن . [ ب َ خ ِ دَ ] (مص مرکب ) وضع حمل کردن زنان بر زیر دو خشت . (از غیاث ) : پیش از آن کز دایه بیند مادر گلبن مددطفلهای غنچه بر خ...
بر دل خوردن . [ ب َ دِ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بی دماغ کردن و رنجانیدن است . (آنندراج ). بر دماغ خوردن . (مجموعه ٔ مترادفات ) (آنن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.