اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برانداز

نویسه گردانی: BRʼNDʼZ
برانداز. [ ب َ اَ ] (اِمص مرکب ) ورانداز.
|| (نف مرخم ) مخفف براندازنده به معنی نابودکننده . از بین برنده . منهدم کننده . ناچیزکننده .
رجوع به برانداختن در همین معنی شود.
- خانه برانداز ؛ چیزی یا کسی که خانه و خانمان شخص رابر باد دهد. رجوع به خانه برانداز و خانه براندازی در حرف «خ » شود.
- دنیا برانداز ؛ حقیر شمارنده ٔدنیا، کم توجه به مال دنیا :
مجرد رو خانه پرداز باش
جوانمرد دنیابرانداز باش .

(بوستان ).


رجوع به همین ترکیب در ذیل دنیا شود.
- برانداز کردن ؛ ورانداز کردن . بدقت زیر و بالای چیزی یا کسی را نگریستن و سنجیدن .
|| کنایه از خرج که مقابل دخل است . هزینه . خرج و مخارج . (ناظم الاطباء).
- برانداز کردن ؛ تخمین مخارج نمودن . (ناظم الاطباء) :
براندازه ای کن برانداز خویش
که باشد میانه نه اندک نه بیش .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
برانداز /bar[']andāz/ معنی ۱. = برانداختن ۲. سنجش؛ برآورد؛ تخمین. ⟨ برانداز کردن: (مصدر متعدی) ‹ورانداز› ۱. دید زدن. ۲. تخمین کردن؛ سنجیدن. فرهنگ فارس...
خانه برانداز. [ ن َ / ن ِ ب َ اَ ] (نف مرکب ) مسرف . متلف . (ناظم الاطباء). کنایه از کسی که هرچه داشته باشد همه را پاک به باد دهد خواه از آ...
دولت برانداز. [ دَ / دُو ل َ ب َ اَ ] (نف مرکب ) منقرض کننده ٔ دولت و سلطنت . (ناظم الاطباء).
دوباره بررسی یا اندازه گیری کردن ... با نگاه تیز تماشا کردن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.