اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برغ

نویسه گردانی: BRḠ
برغ . [ب َ رَ ] (ع مص ) بَرغ . (از منتهی الارب ). بناز و نعمت زیستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و فعل آن از باب سمع است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ادونای برق . [ ] (اِخ ) (خداوند برق ) لقب شخص ستمکار و جفاپیشه ٔ کنعانی که در برق سکونت داشت .وی هفتاد تن از مشایخ همجوار خود را دستگیر کرد...
برق برق زدن . [ ب َ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) درخشیدن .سخت صیقلی بودن . سخت براق بودن . رجوع به برق شود.
قشلاق خانه برق . [ ق ِ ن َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بناجو از بخش بناب شهرستان مراغه واقع در 5500 گزی جنوب باختری بناب و 2500 گزی باختر ا...
شب‌های محله‌ها و خیابان‌های تهران، در سال‌های میانی پادشاهی قاجاریه، تاریک بود و رهگذران ناگزیر بودند که چراغ و فانوس در دست، آمد و شد کنند. تا آنکه د...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.