اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برون

نویسه گردانی: BRWN
برون . [ ب َرْ رو ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند، گوسفندی و بزی که پیشاپیش گله راه رود. (از برهان ). نهاز. || بز کوهی . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
داش برون . [ ] (اِخ ) نام موضعی است به شمال گرگان در کوک لان .
برون سرا. [ ب ِ / ب ُ س َ ] (اِ مرکب ) بیرون سرا. بیرون سرای . || زری که در غیر دارالضرب و ضرابخانه سکه کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء). ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کپور برون . [ ک ُ ب ُ ] (اِخ ) ۞ از نهرهایی است که از رشته های جبال جنوبی دریای خزر سرچشمه گیرد و به خلیج استراباد ریزد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خلع بدن، خارج کردن/شدن روح از بدن با اختیار
برون عینی- اعتبار هدف به آلمانی objektive gültigkeit
برون عینی
این واژه مرکب در زبان آذری ترکیبی است از دو واژه «اوزون» به معنی: «دراز» و «برون» به معنی: «بینی». اوزون برون که ظاهرا اسم ی نوع ماهی هم هست یعنی «در...
برون شدن . [ ب ِ / ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیرون شدن . بیرون رفتن . خارج شدن . خارج گشتن : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ بسا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.