برون
نویسه گردانی:
BRWN
برون . [ ب ُ ] (اِخ ) مرکز دهستان بخش حومه ٔ شهرستان فردوس . سکنه ٔ آن 325 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و ذرت است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
داش برون . [ ] (اِخ ) نام موضعی است به شمال گرگان در کوک لان .
برون سرا. [ ب ِ / ب ُ س َ ] (اِ مرکب ) بیرون سرا. بیرون سرای . || زری که در غیر دارالضرب و ضرابخانه سکه کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء). ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کپور برون . [ ک ُ ب ُ ] (اِخ ) ۞ از نهرهایی است که از رشته های جبال جنوبی دریای خزر سرچشمه گیرد و به خلیج استراباد ریزد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خلع بدن، خارج کردن/شدن روح از بدن با اختیار
برون عینی- اعتبار هدف به آلمانی objektive gültigkeit
این واژه مرکب در زبان آذری ترکیبی است از دو واژه «اوزون» به معنی: «دراز» و «برون» به معنی: «بینی».
اوزون برون که ظاهرا اسم ی نوع ماهی هم هست یعنی «در...
برون شدن . [ ب ِ / ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیرون شدن . بیرون رفتن . خارج شدن . خارج گشتن : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ بسا...