اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بسر رفتن

نویسه گردانی: BSR RFTN
بسر رفتن . [ ب ِ س َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بسر افتادن . (آنندراج ). || لبریز شدن دیگ جوشان . بجوش آمدن و از سر ریختن آب در ظرف غذا. به غلیان آمدن . (فرهنگ فارسی معین ) :
دل نزار و تن بردبار خواهد عشق
که از نسیم بجوش آید و بسر نرود.

نظری (از آنندراج ).


ظرفی بهم رسان که مبادا بسر روی
منصور را کمند بلا در گلو کنند.

نظری (از آنندراج ).


رجوع به سر رفتن شود.
|| انجام شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
- بسر رفتن کار ؛ انجام شدن کار. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بسر رشته رفتن . [ ب ِ س َ رِ رِ ت َ / ت ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از آمدن بسرسخنی بود که در اثنای گفتگو جمله ٔ معترضه ای بیان کنند تا فاصله...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.