بسغو کردن
نویسه گردانی:
BSḠW KRDN
بسغو کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسقو کردن . رجوع به بسقو کردن شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بسقو کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسغو کردن . در کمین نشستن . پنهان شدن در جایی به قصد اغفال خصم و ناگهان بر وی حمله بردن . || مترصد ...