اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بعل

نویسه گردانی: BʽL
بعل . [ ب َ ع َ ] (ع مص ) متحیر و ترسان و ستوه گشتن از چاره ٔ کار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). سرگشته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بَعِل . || (ص ) متحیر و ترسان و بستوه آمده از چاره ٔ کار. (منتهی الارب ). کسی که در چاره ٔ کار متحیر و ترسان باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بَعِلَة. (منتهی الارب ). و رجوع به بعلة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
آراامشی جدید، آسایشی نوین
ذی بال . (ع ص مرکب ) رجوع به ذوبال شود.
سرخ بال . [ س ُ ] (اِ مرکب ) تیهو و آن پرنده ای است مانند کبک لیکن از کبک کوچکتر. (برهان ) (آنندراج ).
لسه بال . [ ل ُ س َ / س ِ ] (اِ) (به لهجه ٔ طبری ) یلوه . یلبه (طائر معروف ). به لغت دیلمی سلوی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادوی...
قاب بال . (ص مرکب ، اِ مرکب ) یکی از قاب بالان . رجوع به قاب بالان شود.
پیش بال . (اِ مرکب ) قادمه . شهپر.
چول بال . (اِخ ) از قرای ناحیه ٔ رستم از نواحی فارس . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289).
دشت بال . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنه ٔآن 120 تن . آب آن از رودخانه ٔ سیوند. محصول آنجا غلات و حبوب و...
بال وری . [ وَ ] (حامص مرکب ) بالداری . صاحب بال بودن .
بیس بال . [ ب ِ ] (انگلیسی ، اِ) ۞ نام بازیی است که با یک چوبدست و توپ مخصوص روی چمن انجام دهند و یکی از بازیهای ملی کشور ایالات متحد...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.