اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بقا

نویسه گردانی: BQA
بقا. [ ب َ ] (اِخ ) محمد بقا. از اولاد خواجه عبداﷲ انصاری است که بسال بیست و شش از جلوس اورنگ زیب درگذشته . او راست : تاریخ مرآت جهان نما که محمدرضا برادر وی مرتب کرده است . این دو بیت از اوست :
جا کنم در سایه ٔ آن سرو قد
که رسد از عالم بالا مدد.
قدت را سرو خوش بالاست گفتم
ببالایت که حرف راست گفتم .

(از صبح گلشن ).


و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بقا. [ ب َ ] (ع اِمص ) زیست و زندگانی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ). ماندن در جهان . ضد فنا. (آنندراج ). باقی ماند...
بقاء. [ ب َ ] (ع مص ) زیستن و ماندن در جهان . ضد فنا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بَقَی ً، بَقی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : ...
بیش بقا. [ بی ب َ ] (ص مرکب ) با بقای بیشتر. بیشتر در بقا. بیش در جاویدانی بودن : پیش وجود همه آیندگان بیش بقای همه پایندگان .نظامی .
آب بقا. [ ب ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی .
راج بقا. [ ب َ ] (اِ مرکب )یا راح بقا، نوایی است از موسیقی . (ناظم الاطباء).
طال بقا. [ ل َ ب َ ] (از ع ، جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، اِ مرکب ) جمله ٔ دعائی مأخوذ از جمله ٔ عربی «طال بقائه ». یعنی زندگانی او دراز باد یا جاودا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بقا یافتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به یافتن . افلاح . (زوزنی ) : گر خردمندبقا یافتی از سفله جهان همه عیبش هنرستی سوی دانا ببقاش . ناصرخسرو.فان...
تنازع بقا. [ ت َ زُ ع ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از اصول نظریه ٔ داروین و پیروان او، وجود تنازع بقا در دنیای موجودات زنده است و آ...
طال بقا زدن . [ ل َ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) آفرین و درود گفتن . ثنا خواندن : چون عشق را مرحبا زدی حوادث را طال بقا باید زد. (سند بادنامه ص 1...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.