اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بلاء

نویسه گردانی: BLAʼ
بلاء. [ ب َ ] (ع مص ) آزمودن چیزی را و دریافتن حقیقت آنرا و کشف آن نمودن . (از منتهی الارب ). آزمودن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد). اختیار خیر یا شر. (تاج المصادر بیهقی ). آزمودن به مشقت یا به نعمت . (ترجمان القرآن جرجانی ). آزمایش کردن ، خواه به ایذا رسانیدن خواه به نعمت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بَلْو. و رجوع به بلو شود. || مکروه رسانیدن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || نعمت دادن . (المصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || کهنه گردیدن جامه ، و ثوب ٌ بال نعت است از آن . (از منتهی الارب ). پوسیدن و کهنه شدن .(المصادر زوزنی ) (از دهار) (از اقرب الموارد). بِلی ̍ یا بلی ً. و رجوع به بلی شود. || «بلیة» گردانیده شدن ناقه ، و فعل آن مجهول بکار رود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به بلیة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بلا خواستن . [ ب َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) درخواستن بلا کسی را. طلبیدن بلا برای کسی . رسیدن محنتی بر کسی آرزو کردن .
بلا گرداندن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دفع بلا کردن . دور کردن بلا. دور داشتن بلا : که جبر خاطر مسکین ، بلا بگرداند. (گلستان ).دعای زنده دلانت ...
بند وبلا شدن . [ ب َ دُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را از کسی (یا کسانی ) با تدبیرهای گوناگون اخذ کردن وبدست آوردن . تیغ زدن . (فرهنگ عامیانه...
بلابین که امروز به نام بلوبین خوانده می شود نام روستای در 60 کیلو متری جاده زنجان به بیجار میباشد .این روستا در زمان گرد آ وری اطلا عات محرم زنده یاد ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.