بلاء
نویسه گردانی:
BLAʼ
بلاء. [ ب َل ْ لا ] (ع ص ، اِ) مؤنث أبل ّ. (از اقرب الموارد). (از منتهی الارب ). رجوع به ابل شود. || زن بدکار سخت خصومت بی حیا. || بی خیر و سخت بخیل . (منتهی الارب ). ج ، بُل ّ. (اقرب الموارد). || صَفاة بلاء؛ سنگ املس و نرم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بلا خواستن . [ ب َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) درخواستن بلا کسی را. طلبیدن بلا برای کسی . رسیدن محنتی بر کسی آرزو کردن .
بلا گرداندن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دفع بلا کردن . دور کردن بلا. دور داشتن بلا : که جبر خاطر مسکین ، بلا بگرداند. (گلستان ).دعای زنده دلانت ...
بند وبلا شدن . [ ب َ دُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را از کسی (یا کسانی ) با تدبیرهای گوناگون اخذ کردن وبدست آوردن . تیغ زدن . (فرهنگ عامیانه...
بلابین که امروز به نام بلوبین خوانده می شود نام روستای در 60 کیلو متری جاده زنجان به بیجار میباشد .این روستا در زمان گرد آ وری اطلا عات محرم زنده یاد ...