اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بلقاء

نویسه گردانی: BLQAʼ
بلقاء. [ ب َ ] (اِخ ) شهری است به شام . (منتهی الارب ). ناحیه ایست ازتوابع دمشق بین شام و وادی القری ، قصبه ٔ آن عمان است و در آنجا روستاهای زیاد است و مزرعه های وسیع، گندم آن در خوبی شهره است . (از معجم البلدان ) (از مراصد). اندر حدود این کوه بلقاء [ به شام ] شهرها و روستاها بسیارند و اندر وی همه مردمان خوارج اند. (حدود العالم ). || آبی است مر بنی ابی بکر را. (منتهی الارب ) (از مراصد) (از معجم البلدان ). بُلَیق . نام چند اسب است . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بلقاء. [ ب َ ] (ع ص ) تأنیث أبلق . پیسه . (منتهی الارب ). آنچه درو سیاهی و سپیدی باشد. (از اقرب الموارد). ج ، بُلق . (منتهی الارب ) (از اقرب...
عمان بلقاء.[ ع َم ْ ما ن ِ ب َ ] (اِخ ) شهر «عمان » است که در شام در ناحیه ٔ بلقاء واقع میباشد. رجوع به عَمّان شود.
بلغاء. [ ب ُ ل َ ] (ع ص ) ج ِ بَلیغ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شیواسخنان . چیره زبانان . زبان آوران . سخنگزاران . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع ...
بلغا. [ ب ُ ل َ ] (ص ) صورت مخفف متداول در فارسی بلغاء. رجوع به بلغاء شود.
بلقع. [ ب َ ق َ ] (ع ص ، اِ) زمین بی آب و گیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمین بی نبات . (دهار). ج ، بَلاقع. (منتهی الارب ) (اقرب الم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.