اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بلوک

نویسه گردانی: BLWK
بلوک . [ ب ُ ] (اِ) پشکل شتر. (برهان ). البعر؛ شتر بلوک انداختن . (تاج المصادر بیهقی ). اللقع؛ انداختن شتربلوک و جز آن . || نشانه ٔ تیر. (اوبهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بلوک . [ ب ُ ] (اِ) ظرف شرابخوری را گویند، و بعضی گفته اند ظرفی باشد که آن را به صور حیوانات ساخته باشند و بدان شراب خورند. (برهان ). قسمی ...
بلوک . [ب ُ ] (اِ) جائی که مشتمل بود بر چندین قریه و ده . (برهان ). عده ای از قراء نزدیک یکدیگر که هریک نام خاص و مجموع آنان نامی دیگر دا...
بلوک . [ بْلُک ْ / ب ِ لُک ْ ] (فرانسوی ، اِ) مُلک کشورهایی که متحد شوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند، بلوک شرق ، بلوک غرب . (فرهنگ ...
بلوک . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران ، بخش مرکزی شهرستان جیرفت . سکنه ٔ آن 148تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما. (از فرهنگ...
بلوکboluk از انگلیسی میانه blok، از فرانسه باستان bloc ، از bloc در هلندی میانه معنی ۱. قطعات مکعبی سیمانی، سنگی، چوبی و جز آن که در کارهای ساختمانی ب...
نیم بلوک . [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است . موقعیت دهستان کوهستانی و هوای آن معتدل مرطوب و در منطقه ٔ قا...
بالا بلوک . [ ب ُ ] (اِخ ) از آبادیهای بارفروش . رابینو گوید: بلوکات بارفروش بقرارذیل است : بلده ، بالابلوک ، بالاتجن ، بندپی ، بیشه ،... (از ترجم...
بلوک آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو، بخش مرکزی شهرستان مراغه . سکنه ٔ آن 771 تن .آب آن از رودخانه ٔ لیلان و چشمه و محصول آن چغند...
بلوک باشی . [ ب ُ ] (اِمرکب ، ص مرکب ) (از بلوک فارسی + باشی ترکی ) کدخدای بلوک . سرپرست بلوک . (فرهنگ فارسی معین ). و ظاهراً این کلمه بمناس...
بلوک غلام . [ ب ُ غ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کتول ، بخش علی آباد، شهرستان گرگان . سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از قنات و محصول آن برنج و غلات ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.