اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بندر

نویسه گردانی: BNDR
بندر. [ ب َ دَ ] (اِ) محلی باشد که قافله و تجار در آن بسیار آیند و روند. (برهان ). کنار دریا که جای بستن کشتی باشد و معنی هر شهری که بر کناره ٔ دریای محیط واقع باشد. (از غیاث ). محلی باشد که قافله و تجار بسیار بر آن صادر ووارد شود و بیشتر آن بر لب دریاها و رودهای بزرگ باشد چنانکه در فارس زیاده از بیست بندر بر لب دریا است و اصل آن بُندَر است که بار و بنه در آنجا نهند و اسکله گویند و اسکله ترکی است و بمعنی معبر بحر آمده . (انجمن آرا) (آنندراج ). لنگرگاه کشتی از کناره ٔ دریا که کاروان و تجار در آن بسیار آیند و روند و کشتی مال التجاره ها بدان جا آرند و از آنجا برند. ج ، بنادر. (یادداشت بخط مؤلف ). محلی است در ساحل دریا یا رودخانه که محل توقف و بارگیری و باراندازی وسایل نقلیه ٔ دریایی است ، و آن معمولاً شامل انبارها و جرثقیلهاو وسایل فنی دیگر نیز هست . شهر ساحلی ، بندرگاه . توضیح : این کلمه بهمین صورت معرب شده جمع آن «بنادر» آید. (فرهنگ فارسی معین ) : روزی بتماشا بیرون رفته بود نزدیک آن بندر رسید. (قصص الانبیاء ص 177).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بندر طاحونه . [ ب َ دَ رِ ن ِ ] (اِخ ) بندری از دهستان چارکی بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 486 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
بندر کاسپیَن به عنوان بزرگترین زیرساخت بندری ایران در دریای کاسپین با رویکرد صادراتی و با هدف توسعه روابط اقتصادی با کشورهای حاشیه دریای کاسپین و راه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بندر ماه شهر. [ ب َ دَ رِ ش َ ] (اِخ ) نام دیگر بندر معشور است . به بندر معشور رجوع شود.
بندر معزآباد. [ ب َ دَ رِ م ُ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج...
بندر کافرغان . [ ب َ دَ رِ ف َ ] (اِخ ) بندری از دهستان مرزوقی بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 252 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
بندر بندمعلم . [ ب َ دَ رِ ب َ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) بندری از دهستان حومه ٔ بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 613 تن سکنه دارد. (ا...
بندر سفیدگنبد. [ ب َ دَ رِ س َ / س ِ گ ُ ب َ ] (اِخ ) یکی از بندرهای دریاچه ٔ ارومیه است که پیشتر بندر آق گنبد نامیده میشد. (فرهنگستان ). رجوع ...
بندر گلمانخانه . [ ب َ دَ رِ گ ُ ن ِ ] (اِخ ) نام محل و بندری است در کنار دریاچه ٔ ارومیه . و رجوع به گلمانخانه شود.
سیراف (صورت قدیمتر: سیراب) در بعضی نوشته‌ها صیراف نیز نوشته شده‌است. شهری باستانی واقع در بخش مرکزی شهرستان کنگان در استان بوشهر یکی از آثار تاریخی و ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۶/۱۱/۲۸
0
0

معنی نام بندر گمبرون و بندر به احتمال زیاد برخلاف اینکه گفته میشود نام بندر گمبرون (بندر عباس) دارای منشأ پرتقالی کامارائو (میگو، خرچنگ یا شهر گمرکی) است، از کلمه سنسکریتی گمبهیره به معنی عمیق گرفته شده است که مناسب نام بندر (بُن-در) می باشد. لذا بی جهت
نیست که لفظ بندری معادل نام بندر عباسی است: गम्भीर adj. gambhIra deep. لفظ کهن جرون آن نیز به همین معنی به نظر می رسد: धीर adj. dhIra, deep, धार m. dhAra deep place. در مورد خود کلمۀ بندر گفتنی است در سنسکریت بهانداره به معنی انبار و فروشگاه است و دهخدا هم
بندر را به صورت بُندر به معنی محل بار و بُنه گرفته است: भाण्डार m. bhANDAra storehouse, भाण्डार n. bhANDAra store.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.