گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بوخت نویسه گردانی: BWḴT بوخت . [ ب ُ / بُو ] (ن مف ) بُخت . نجات داده . نجات یافته . درترکیب اسماء آید: سه بوخت . سبخت ۞ . چهاربوخت . صهاربخت ۞. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بُخت و بوختن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی بوخت بوخت . (اِ) پسر باشد که برادر دختر است . (برهان ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). پسر را گویند چنانکه دخت دختر را. (آنندراج ) (انجمن آرا) : ماه فر... پنج بوخت پنج بوخت . [ پ َ بُخْت ْ ] (اِ مرکب ) یک دسته از اسامی ایرانیان با کلمه ٔ بوخت ازفعل بوختن و بختن که در پهلوی بمعنی نجات دادن و رهانیدن ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود