بور. [ ب َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آزمودن . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کاسد شدن : بارت السوق ؛ کاسد شد بازار و بارت السلعة؛ بواراً کذلک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عرضه کردن ماده شتر را بر نر تا ببینند که باردار است یا نه . زیرا که اگر باردار باشد، بر روی نر پیشاب می کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باطل شدن کار. و قوله تعالی : «و مکر اولئک هو یبور»
۞ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بوئیدن نر شتر ماده را تا بشناسد که بار دارد یا نه .(از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || ادعا کردن فلان فجوری را که کرده بود. (ناظم الاطباء).