به
نویسه گردانی:
BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴۶۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه
همتای پارسی این عبارت عربی، این است: پشپاچیک paŝpācik (سغدی) ***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این عبارت عربی، این است: پشپاچیک paŝpācik (سغدی) ***فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به نیشابور شد. به نیشابور رفت.
توضیح:
«شد» شخص سوم مفرد از مصدر «شدن» است که در اینجا بمعنی «رفتن» می باشد. در بخش «شدن» از لغتنامۀ دهخدا چنین م...
به مجردِ اینکه. به محضِ اینکه.
توضیح:
در بخش «مجرد» لغتنامۀ دهخدا چنین نگاشته شده است:
"بمجردِ ...: بمحض ِ ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شخصیت کسی را به چالش کشیدن
مقرون به صرفه. با صرفه، با فائده، با سود، سودآور. کم خرج، کم هزینه، ارزان.
توضیحات:
بطور کلی، اگر در مورد کاری سود و زیان حاصل از انجام آن در ن...