به
نویسه گردانی:
BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گره به باد زدن . [ گ ِ رِه ْ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اعتماد بر عمر کردن است . (رشیدی ) (انجمن آرا). تکیه و اعتماد بر کار بی بقا کردن . ...
گره به کار زدن . [ گ ِ رِه ْ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از برنیاوردن حاجت . (آنندراج ). مشکل کردن کار کسی : کوتاه گشت از همه جا رشته ٔ ام...
گل به آب دادن . [ گ ُب ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گل به آب انداختن شود.
این واژه ها عربی است و پارسی آنها این است:
سامودیس (سنسکریت: سامودِسَ)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به دل کسی آمدن. تصور کردن. گمان کردن. ناراحت و دلآزرده شدن: «من درایستادم، و رفتن به حج تا آنگاه که از مدینه به وادیالقریٰ بازگشت بر راه شام و خلعت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به شَست اندر آوردن. واژهٌ «شَست» دارای معانی متفاوتی می باشد، بنابراین باید توجه نمود که در چه جائی «به شست اندر آوردن» بکار رفته است تا بتوان به معنی...