گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بها نویسه گردانی: BHA بها. [ ب ِ ] (صوت ) بمعنی خوشا. نیکا. این کلمه مرکب است از به + الف اکثرت یا اشباع . و در مقام تحسین گفته شود : خوشا ملکا که ملک زندگانیست بها روزا که آن روز جوانیست .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی بها بها. [ ب َ ] (اِ) قیمت هر چیز. (برهان ). قیمت و ارزش . (از آنندراج ). قیمت هر چیزی . (انجمن آرا). قیمت . ارزش . ارز. نرخ . (فرهنگ فارسی معین ). ... بها بها. [ ب َ ] (از ع ، اِ) خوبی و زیبایی . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). به این معنی ، عربی است . بهاء. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). خوبی و زیبای... بهاء بهاء. [ ب َ ] (ع مص ) (از «ب هَ ء») انس گرفتن . || نفهمیدن : ما بهأت ُ له ُ؛ نفهمیدم آنرا. || خالی ساختن خانه را از متاع و معطل ساختن . ب... بهاء بهاء. [ ب َ ] (ع اِ) (از «ب هَ ی ») خوبی و حسن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیبایی . نیکویی . (فرهنگ فارسی معین ). زیبایی . (مهذب الاسماء).... بهاء بهاء. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش شهریار است که در شهرستان تهران واقع است . و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). به بها به بها. [ ب ِه ْ ب َ ] (ص مرکب ) بابها. پرقیمت . دارای قیمت . گرانبها : خود نماند نهان بر اهل هنرگوهر به بها ز مهره ٔ خر.سنائی . هم بها هم بها. [ هََ ب َ ] (ص مرکب ) هم قیمت . دو یا چند چیز که قیمت برابر دارند. (یادداشت مؤلف ). آب بها این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. نعل بها نعل بها. [ ن َ ب َ ] (اِ مرکب ) مالی که فدیه ٔ ولایت خودبه لشکر دشمن قوی دهند تا تاراج نکند. (غیاث اللغات ). مالی و زری را گویند که به تصد... نیم بها نیم بها. [ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نصفه قیمت . به قیمتی معادل نصف قیمت واقعی . ثمن بخس . رجوع به نیمه بها شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود