اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بهائی

نویسه گردانی: BHAʼY
بهائی . [ ب َ ] (ص نسبی ) بهایی . منسوب به بها. بقیمت . قیمت دار. فروشی . فروختنی :
ز گستردنی هم ز پوشیدنی
بباید بهائی و بخشیدنی .

فردوسی .


به دو هفته از گنج شاه اردشیر
نماند از بهائی یکی پر تیر.

فردوسی .


ای صورت بهشتی در صدره ٔ بهائی ۞
هر گز مباد روزی از تو مرا جدایی .

فرخی .


عز و بقا را به شریعت بخر
کاین دو بهائی و شریعت بقاست .

ناصرخسرو.


من گفتم یا هذا این ناقوس بهائی است . گفت چه خواهی کردن این را. (تفسیر ابوالفتوح ).
بوعلی سینا روزی در بازار نشسته بود روستائی بگذشت بره ای بهائی بر دوش گرفته بود. (حدائق السحر).
در خدمت عشق توست مارا
دل عاریتی و جان بهائی .

انوری .


|| نوعی پارچه :
یکی را بهائی بتن درکشد
یکی را نوندی کشد زیر ران .

فرخی .


از بخشش تو عالم پر جعفری و رکنی
وز خلعت تو گیتی پر رومی و بهائی .

فرخی .


مرد بحکمت بها و قیمت گیرد
زی ّ زنان است ششتری و بهائی .

ناصرخسرو.


و... آورده است که در عهد اول برای اطلس و عتابی بیش بها و انواع دیباج و بهائی و سقلاطون مرتفع وشرب گران قیمت و کافوری به طبرستان آمدند. (تاریخ طبرستان ). رجوع به بهایی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بهائی . [ ب َ ] (اِخ ) نام پیروان میرزا حسین علی نوری ، ملقب به بهأاﷲ. رجوع به باب و بهأاﷲ و صبح ازل و حسینعلی بهاء در همین لغت نامه شو...
شیخ بهائی . [ ش َ خ ِ ب َ ] (اِخ ) لقب محمدبن حسین عاملی ، دانشمند مشهور شیعه ، مؤلف خلاصةالحساب و کشکول (953 - 1031 هَ . ق .)، مدفون در صحن ...
بهائی کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قیمت کردن : بهائی کنند آنچه آمد خوشم درم پیش خواهم به ایشان کشم . فردوسی .تو با شهریار آشنایی مکن خ...
بهائی عاملی . [ ب َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) (شیخ ) رجوع به بهاءالدین محمدبن حسین عاملی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بهایی . [ ب َ ] (ص نسبی ) گران بها. پرقیمت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || فروشی . قابل سودا. (فرهنگ فارسی معین ). فروختنی . قیمتی :...
بهایی . [ ب َ ] (اِخ )رجوع به بهاءالدین عاملی معروف به شیخ بهائی شود.
بهایی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بهأاﷲ است . رجوع به بهأاﷲ شود.
بیش بهایی . [ بی ب َ ] (حامص مرکب ) پرارزشی . گرانبهایی . قیمتی بودن .
علی بهایی .[ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بهائی دمشقی غزولی ، ملقّب به علاءالدین . ادیب بود و در سال 815 هَ . ق . دردمشق درگذشت . رجوع به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.