اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به به

نویسه گردانی: BH BH
به به . [ ب َه ْ ب َه ْ ] (صوت ) کلمه ای که در خوش آیند و تحسین گویند. (ناظم الاطباء). کلمه ای که برای تحسین و تمجید گویند. (فرهنگ فارسی معین ). وه وه . بخ بخ . احسنت . بارک اﷲ. زه . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ) :
کام دل و رای تو جود و سخا کرده پست
به به از این رای رای به به از این کام کام .

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
به باور خویش، به گمان خویش، به تصور خویش
سائل به کف . [ ءِ ل ِ ب ِ ک َف ف ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول فارسی زبانان به تخفیف «فاء» رائج است : گدائی که از تنگدستی کاسه ٔ گدائی...
دم به آب زنک . [ دُب ِ زَ ن َ ] (اِ مرکب ) قسمی از دم جنبانک درشت تر و کوتاهتر از دم جنبانک . سقاچه . رفراف . خاطف ظله . قسمی مرغ خرد که بر لب آب...
عبارتى که بهزِ شما نباشه یا بَزِ شما نباشه هم گفته مى شود به از شما نباشد یعنى بهتر از شما که نیست ، فلان چیز در مقام تعریف بهتر از مخاطب نیست و جنبه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در گویش لری مردم ممسنی از شهرستان های استان پارس مردم برای سوگند یاد کردن به اجاق قسم می خوردند و میگفتند " به اجاقت قسم " که بی گمان این گونه سوگند د...
منصوب کردن، انتصاب
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۸ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.