گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بهمن نویسه گردانی: BHMN بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) پسر پادشاه اردوان . (ولف ) : مر او را خجسته پسر بود هفت چو آگه شد از پیش بهمن برفت . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 1939).گریزان بشد بهمن اردوان تنش خسته از تیر و تیره روان .فردوسی (ص 1941). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی قلعه ٔبهمن دز قلعه ٔبهمن دز. [ ق َ ع َ ی ِ ب َ م َ دِ ] (اِخ ) قلعه خرابه ای است بالای کوه سبلان اردبیل . (جغرافیای غرب ایران ص 128). بهمن فرمان آرا بهمن فرمانآرا (۱۳۲۰ -) تهیهکننده، کارگردان، فیلمنامه نویس و نویسنده ایرانی است. محتویات * ۱ زندگی نامه * ۲ حاشیه ها * ۳ مدارک تحصی... بهمن نامور مطلق بهمن نامور مطلق (متولد ۱۳۴۱) نشانهشناس ایرانی و استادیار گروه فرانسه دانشگاه شهیدبهشتیست. او پس از سپری شدن کارشناسی مترجمی زبان فرانسه برای ادامه ت... بهمن یاری بالا بهمن یاری بالا. [ ب َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف... بهمن باتمانقلیچ بهمن باتمانقلیچ (۱۳۱۵-۱۳۹۸) کارآفرین ایرانی بود که پیش از انقلاب چندین پروژه بزرگ در ایران از جمله تلهکابین توچال را احداث کرده بود. کار ساخت تلهکاب... بهمن یاری پائین بهمن یاری پائین . [ ب َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر... به من دخلی ندارد به من دخلی ندارد. به من ربطی ندارد، به من مرتبط نیست. رجوع شود به «دخل داشتن». توضیح: در بخش «دَخل» لغتنامۀ دهخدا چنین می خوانیم: "|| ربط: ا... آنکه به من نریده بود کلاغ کون دریده بود این یک مثل است که بیشتر در شیراز مورد استفاده قرار میگیرد و در مواقعی که شخصی از شخص دیگری انتقاد میکند و یا نظر مخالف با گوینده ارائه میدهد و یا ا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود