بی
نویسه گردانی:
BY
بی . (اِ) کرم وپروانه . (ناظم الاطباء). بید. (از اشتینگاس ). ظاهراًمصحف یا لهجه ای است «بید» را. و رجوع به بید شود.
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
بی صرفه . [ ص َف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + صرفه ) بی فایده . (ناظم الاطباء). بی سود. بی نفع. (آنندراج ): این جنس بی صرفه است ؛ بی سود است . و...
بی صبری . [ ص َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی صبر. عدم شکیبایی . عدم تحمل . (ناظم الاطباء). بی طاقتی . جزع . ناشکیبایی . ناشکیبی . بی آرامی : چ...
بی صاحب . [ ح ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + صاحب ) بی خداوند. که مالک ندارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به صاحب شود. || نوعی نفرین ، مخفف بی صاحب مان...
بی شیری . (حامص مرکب ) شیر نداشتن . فاقد شیر بودن (مادر). || شیر برای تغذیه نداشتن (کودک ).
بی شهری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی شهر. غربت . (یادداشت مؤلف ) : کنون خود دلْش لختی مستمند است ز تنهایی و بی شهری نژند است .(ویس ...
بی شویی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیشوی . بی شوهری .
بی شمار. [ ش ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + شمار) آنکه شمرده نشود. (آنندراج ). که به شماره درنیاید. بی حساب . بسیار. زیاده . بی مر. (ناظم الاطباء). ن...
بی شوخی . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + شوخی ) بی مزاح . جداً. (یادداشت مؤلف ): این سخن بیشوخی می گویم ؛ بجد می گویم . از سر هزل نمی گویم .
بی شوهر. [ ش َ / شُو هََ ] (ص مرکب ) (از: بی + شوهر) بی شوی . بیوه . ایم . ایمه . بی جفت . عزوبة. (منتهی الارب ). بی همسر. زن که شوهر ندارد. زوجه...
بی شکیب . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکیب ) بی صبر و بی قرار. (آنندراج ).بی تحمل . بی صبر. (ناظم الاطباء). رجوع به شکیب شود.